سازمان فرهنگی یونسکو در سال ۱۹۹۹، روز ۲۱ فوریه را به عنوان روز جهانی «زبان مادری» نامگذاری کرد. این نامگذاری برای کمک به تنوع زبانی در جهان صورت گرفت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبانها نام نهاد. نامگذاری روز جهانی زبان مادری، در اعتراضات سال ۱۹۵۲ دانشجویان بنگلادشی در شهر داکا ریشه داشت. در آن زمان بنگلادش هنوز به استقلال دست نیافته بود و «پاکستان شرقی» نامیده میشد. دانشجویان دانشگاه داکا و دانشجویان دانشکده پزشکی در آن شهر، اعتراضات مسالمتآمیزی راه انداختند. آنان خواهان درج زبان بنگالی به عنوان دومین زبان رایج در پاکستان پس از زبان اردو بودند. اما پلیس به روی معترضان آتش گشود و تعدادی از دانشجویان را به قتل رساند. پس از استقلال بنگلادش و به درخواست آن کشور، سازمان ملل متحد در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹، نامگذاری ۲۱ فوریه هر سال را به عنوان «روز جهانی زبان مادری»، تصویب کرد.
در افغانستان نیز از چند سال پیش به این سو، روز جهانی زبان مادری تجلیل میشود. اما طبق معمول، به جای آن که راهکارهای علمی برای رشد زبانهای مادری ارائه شود، این روز نیز بیشتر به جدل و تنش بین گویشوران زبانهای رسمی افغانستان میانجامد، زیرا در ۲۰ سال گذشته، «زبان» نیز به عرصهای برای تنشهای سیاسی تبدیل شده است.
افغانستان داری زبانهای ملی و محلی متنوعی است. دهها گویش زبانی در گوشه و کنار افغانستان رایج است. اما برخی از این زبانها به مرور زمان از بین رفتهاند و شمار گویشوران آنها به شدت کم شده است. نمونهوار، زبان پامیری در شمال افغانستان، و گویشهای متنوع زبانی در آن منطقه مانند منجی، واخی، شغنی، سریکلی، اشکاشمی، زیباکی، و غیره که در آن مناطق رواج دارد، بسیاری از گویشوران خود را از دست دادهاند. اما هنوز هم در افغانستان به سه یا چهار زبان به عنوان زبانهای مسلط سخن گفته میشود. طبق مندرجات «ویکیپدیا»، ۷۷ درصد افغانها به زبان فارسی سخن میگویند، ۴۸ درصد به زبان پشتو، ۱۱ درصد به زبان ازبکی، سه درصد به زبان ترکمنی، و در حدود یک درصد هم به زبانهایی چون پشهای، نورستانی، عربی، و بلوچی. روشن است که مجموع اینها از ۱۰۰ بیشتر است، به این دلیل که بسیاری از ساکنان مناطق مختلف در افغانستان دوزبانه هستند. اما آنچه بر تنش در این زمینه میافزاید، رقابت بین زبانهای پشتو و فارسی است. حکمروایان صد سال اخیر افغانستان که اکثرا پشتونتبار بودهاند، بیش از آن که به فکر غنای زبانهای مادری خود باشند، در تلاش جلوگیری از رشد زبان فارسی بودهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مجیب مهرداد، شاعر و روزنامهنگار افغان، میگوید به معنای واقعی هیچ کاری برای توسعه زبانهای مادری، از جمله پشتو که زبان قدرتمداران افغان بوده است، صورت نگرفته است. او میافزاید، در زمان سلطنت محمدظاهرشاه و عموهایش، سردارهاشمخان و شاه محمودخان که نخستوزیران دولت ظاهرشاه بودند، کار اندکی از طریق «بنیاد پشتو تولنه» (جامعه پشتو) برای شکلدهی فرهنگ واژگان تازه صورت گرفت، اما آن کار بسیار اندک و ناچیز بود. به باور مهرداد، آکادمی علوم افغانستان نیز هرچند در حوزه ادبیات محلی کارهایی کرده است، اما آن اقدامات هم با معیارهای علمی روز برابر نیست و نمیتوان به آنها استناد کرد. مهرداد میگوید: «تنها کاری که در دوره معاصر در افغانستان صورت گرفت، تلاش برای فروکاستن از جایگاه زبان فارسی و تقویت زبان پشتو بوده است.»
در بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۶ ، دستگاه حاکم در افغانستان، رسمیت زبان فارسی را حذف کرد و تنها زبان پشتو را به عنوان «زبان رسمی» درنظر گرفت، اما آن امر با تنشهای زیادی روبهرو شد. جالب است که اکثریت اهل قدرت در افغانستان بهدرستی نمیتوانستند به زبان پشتو صحبت کنند و حتی زبان دربار نیز فارسی بود. تنها کاری که صورت گرفت، این بود که در آغازین سالهای دهه ۴۰ شمسی، نام زبان فارسی به «دری» تغییر یافت و دستگاه حاکم تا امروز در تلاش است تا تفاوت فاحشی میان «فارسی» و «دری» قایل شود. در زمان حکومت مارکسیستها، یعنی از اوخر دهه ۸۰ میلادی تا اوایل دهه ۹۰ میلادی، هفت زبان پشتو، فارسی ، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، نورستانی، و پشهای به عنوان زبانهای رسمی کشور مطرح بودند و حتی رسانههای دولتی نیز برنامههایی به این زبانها داشتند. اما آن برنامهها در حدی نبودند که بتوانند برای سلامت و رشد آن زبانها کاری کنند.
نقیب آورین، نویسنده و روزنامهنگار افغان، میگوید دستکم در طول قرن اخیر در جایی از سیاست وقدرت کشور نیست که موضوع زبان مطرح نبوده نباشد؛ چه در دورههای شاهی و چه در میان جریانهای چپ و اسلامگرا و دمکرات، در همه مسایل، زبان و تنش و تضاد زبان جریان داشته است.»
او تصریح میکند: «در افغانستان، ترک زبانها، بلوچها، و دیگران مهجور ماندهاند. تنها در نورستان چهار زبان وجود دارد. بنابراین، پرداختن به موضوع زبان امر سادهای برای گویشوران نیست، بلکه عقدههای خفته و بروز داده بسیاری به همراه دارد.»
به باور آروین، گویشوران زبانهای مختلف در افغانستان، باور دارند که قدرتهای حاکم در افغانستان در حقشان جفا کردهاند. امروز زبان قدرت در افغانستان یک زبان است و نه زبانی دیگر، و در چنین چارچوبی، طبیعی است که بیاعتمادی بین شهروندان پدید آید. به باور آروین، سیاستمداران و نخبگان علمی در افغانستان، نه توانستهاند درجهت زدودن بار کینه و تعصب زبانها دربرابر یکدیگر راهی بیابند، و نه خود از این تضادها و تعصبها مبرا باشند.
یکشنبه شب، یکم اسفند، انستیتوی مطالعات استراتژیک افغانستان، برنامهای را به مناسبت روز جهانی زبانهای مادری در فضای توییتر اجرا کرد. در آن برنامه نیز گویشوران دو زبان رسمی فارسی و پشتو، بیش از آن که روی مولفههای رشد زبانهای خود حرف بزنند، بیشتر یکدیگر را متهم به زبانستیزی میکردند. این شیوه برخورد باعث شده است تا در منظری گستردهتر نیز هیچکس نتواند در افغانستان برای زبانهای مادری کار کند. به همین دلیل، هر دو زبان فارسی و پشتو در افغانستان چنان با واژگان زبانهای دیگر آمیخته شده است که برای پالودن آن به سالها سال نیاز است.